معنی حرف جر عرب

لغت نامه دهخدا

حرف جر

حرف جر. [ح َ ف ِ ج َرر] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) حرف اضافه. پرپزیشن. پرپزیسیون. رجوع به حروف جاره شود.

فارسی به عربی

حرف جر

حرف الجر

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

جر

صدای پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه، و امثال آن‌ها،
* جر خوردن: (مصدر لازم)
پاره شدن پارچه یا کاغذ،
شکاف برداشتن،
* جر دادن: (مصدر متعدی) پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه، و امثال آن‌ها،
* جر زدن: (مصدر لازم)
انکار کردن و زیر پا گذاشتن مقررات در بازی،
[مجاز] از دادن تاوان خودداری کردن،

شکاف، رخنه، چاک،
شکاف زمین: ایزد بر آسمانت همی‌خواند / تو خویشتن چرا فکنی در جر (ناصرخسرو: ۴۶)،
جوی، نهر کوچک،


عرب

قومی از نژاد سامی ساکن جنوب غرب آسیا،
هریک از افراد این قوم: دو نفر عرب آمدند تو،
(صفت) از نژاد عرب: زن عرب،
* عرب بائده: [قدیمی] قبایلی از اعراب که پیش از ظهور اسلام از میان رفته‌اند، عرب منقرضه، مانندِ قوم عاد و ثمود،
* عرب مستعربه: [قدیمی] عرب اسماعیلیه، قبایلی که پس از غلبه بر قحطانیون و آموختن زبان و آداب آنان به‌تدریج جزء طوایف عرب به‌شمار آمده‌اند، عدنانیه،

فرهنگ فارسی هوشیار

جر

کشیدن (اسم) شکاف (عموما)، زمین شکافته تراکهای زمین، بن کوه. -4 خندق کم عرضی که دور باغها و مزارع کنند تا مانع رفتن حیوانات گردد. (اسم) زین اسب. (مصدر) کشیدن فرو کشیدن، یا جراثقال (ثقیل) یا جر ذیل. دامن کشیدن، جلب کردن، اخذ کردن چیزی را بچاپلوسی و شیرین زبانی از کسی گرفتن، (اسم) کشمکش نزاع: (فلان همیشه کارش جر و دعوی با مردم است. ) -5 (اسم) حرکت کسره. یا جر و مد. زیر و بالا کشیدن و بیش و کمی آب دریا.


جر جر

خرمنکوب آهنی

گویش مازندرانی

جر دشنیین

جر دشنیین


جر صدا

جر+صدا، صدای میانی لله وا، در زبان تبری جر به معنی پایین...

معادل ابجد

حرف جر عرب

763

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری